معنی فارسی stop one's ears
B2گوشهای خود را بستن یا از شنیدن چیزی خودداری کردن.
To cover or block one’s ears to avoid hearing something.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت گوشهایش را بگیرد تا صدای مشاجره را نشنود.
مثال:
She decided to stop her ears to avoid hearing the argument.
معنی(example):
او وقتی که صدای بلند شروع شد، گوشهایش را گرفت.
مثال:
He stopped his ears when the loud noise started.
معنی فارسی کلمه stop one's ears
:گوشهای خود را بستن یا از شنیدن چیزی خودداری کردن.