معنی فارسی stop someone's mouth
B2به معنای جلوگیری از صحبت کردن یا ابراز نظر کسی.
To silence someone, either literally or figuratively.
- IDIOM
example
معنی(example):
معلم با یک کلمه محبتآمیز دهان دانشآموز را بست.
مثال:
The teacher stopped the student's mouth with a kind word.
معنی(example):
او با یک اشاره او را سکوت کرده و دهانش را بست.
مثال:
She stopped his mouth with a gesture to keep quiet.
معنی فارسی کلمه stop someone's mouth
:به معنای جلوگیری از صحبت کردن یا ابراز نظر کسی.