معنی فارسی stopless

B1

بدون توقف، بدون مانع یا وقفه.

Without stops; continuous.

example
معنی(example):

جریان بی‌وقفه رودخانه خیره‌کننده بود.

مثال:

The stopless flow of the river was mesmerizing.

معنی(example):

او از ریتم بی‌وقفه موسیقی لذت برد.

مثال:

He enjoyed the stopless rhythm of the music.

معنی فارسی کلمه stopless

: معنی stopless به فارسی

بدون توقف، بدون مانع یا وقفه.