معنی فارسی stoplessness
B1وضعیتی که در آن توقفی وجود ندارد.
The state of being without stops.
- NOUN
example
معنی(example):
بیپایانی افکارش باعث میشد که تمرکز کردن سخت باشد.
مثال:
The stoplessness of her thoughts made it hard to concentrate.
معنی(example):
در مدیتیشن، فرد سعی میکند به حالت بیپایانی برسد.
مثال:
In meditation, one seeks to achieve a state of stoplessness.
معنی فارسی کلمه stoplessness
:
وضعیتی که در آن توقفی وجود ندارد.