معنی فارسی straightjacketing

B1

عمل یا فرآیند محدود کردن و کنترل کارها یا ایده‌ها به طوری که خلاقیت یا نوآوری کاهش یابد.

The act of restricting or confining in a way that stifles creativity or innovation.

example
معنی(example):

محدود کردن خلاقیت می‌تواند منجر به ناامیدی در میان کارکنان شود.

مثال:

The straightjacketing of creativity can lead to frustration among staff.

معنی(example):

آنها محدود کردن سیاست‌های اجتماعی که مانع پیشرفت می‌شود را مورد انتقاد قرار دادند.

مثال:

They criticized the straightjacketing of social policies that hinder progress.

معنی فارسی کلمه straightjacketing

: معنی straightjacketing به فارسی

عمل یا فرآیند محدود کردن و کنترل کارها یا ایده‌ها به طوری که خلاقیت یا نوآوری کاهش یابد.