معنی فارسی straky
B1دارای خطوط یا شکافها، معمولاً به عنوان یک ویژگی بصری
Characterized by stripes or lines, especially in texture or design.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه به دلیل سبک بافت، ظاهر خطدار داشت.
مثال:
The fabric had a straky appearance due to the weaving style.
معنی(example):
پیراهن خطدار او توجه همه را جلب کرد.
مثال:
His straky sweater caught everyone's attention.
معنی فارسی کلمه straky
:
دارای خطوط یا شکافها، معمولاً به عنوان یک ویژگی بصری