معنی فارسی strangerhood
B1حالت یا ویژگی بودن یک غریبه، که ممکن است به ایجاد پیوندهای اجتماعی اشاره داشته باشد.
The state or quality of being a stranger, potentially fostering unique social connections.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها جامعهای بر پایه حس غریبی تشکیل دادند.
مثال:
They formed a community rooted in strangerhood.
معنی(example):
حس غریبی میتواند مردم را به شیوههای منحصر به فردی دور هم جمع کند.
مثال:
Strangerhood can bring people together in unique ways.
معنی فارسی کلمه strangerhood
:
حالت یا ویژگی بودن یک غریبه، که ممکن است به ایجاد پیوندهای اجتماعی اشاره داشته باشد.