معنی فارسی stratifies
B2تقسیم‌بندی، تقسیم یک مجموعه به زیرمجموعه‌های مختلف بر اساس ویژگی‌های مشترک.
To arrange or classify in layers or categories.
- verb
verb
معنی(verb):
To become separated out into distinct layers or strata.
مثال:
In this cut you can see how the sedimentary rock layers have been clearly stratified.
معنی(verb):
To separate out into distinct layers or strata.
example
معنی(example):
جامعه‌شناس داده‌ها را برای تحلیل طبقات اجتماعی تقسیم‌بندی می‌کند.
مثال:
The sociologist stratifies the data to analyze social classes.
معنی(example):
این گزارش جمعیت را بر اساس سن و درآمد تقسیم‌بندی می‌کند.
مثال:
The report stratifies the population based on age and income.
معنی فارسی کلمه stratifies
:
تقسیم‌بندی، تقسیم یک مجموعه به زیرمجموعه‌های مختلف بر اساس ویژگی‌های مشترک.
