معنی فارسی strayaway
B1دورشدن یا دور شدن از راه یا مسیری که در آن قرار دارید.
To wander away or become separated from a designated path or person.
- VERB
example
معنی(example):
سگ تصمیم گرفت از صاحبش دور شود.
مثال:
The dog decided to strayaway from its owner.
معنی(example):
او معمولاً در حین پیادهروی در پارک دور میشود.
مثال:
He often strayaways during his walks in the park.
معنی فارسی کلمه strayaway
:
دورشدن یا دور شدن از راه یا مسیری که در آن قرار دارید.