معنی فارسی stridently
B2به شیوهای تند، قاطع و پر سر و صدا.
In a loud and forceful manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a strident manner.
example
معنی(example):
او بهطور تند و قاطع برای باورهایش در طول بحث استدلال کرد.
مثال:
He argued stridently for his beliefs during the debate.
معنی(example):
این گروه بهطور قاطع با سیاست جدید مخالفت کردند.
مثال:
The group stridently opposed the new policy.
معنی فارسی کلمه stridently
:
به شیوهای تند، قاطع و پر سر و صدا.