معنی فارسی stridingly

B2

به شکل مطمئن و با گام‌های بلند و سریع، به ویژه در حالت نشانه‌گذاری بر اعتماد به نفس.

In a manner that shows confidence and purpose; walking with long strides.

example
معنی(example):

او با گام‌های بلند و با اعتماد به نفس در امتداد مسیر گام برداشت.

مثال:

She walked stridingly down the path, confident in her movements.

معنی(example):

او با قدم‌های بلند به سمت جمعیت نزدیک شد و توجه را طلب کرد.

مثال:

He approached the crowd stridingly, demanding attention.

معنی فارسی کلمه stridingly

: معنی stridingly به فارسی

به شکل مطمئن و با گام‌های بلند و سریع، به ویژه در حالت نشانه‌گذاری بر اعتماد به نفس.