معنی فارسی stridulant

B1

صدای جیرجیر مانند تولید شده توسط برخی حشرات که به وسیله‌ی اصطکاک تولید می‌شود.

Making a sound resembling a stridulation, especially in insects.

example
معنی(example):

حشرات جیرجیرکننده هوا را با سر و صدایشان پر کردند.

مثال:

The stridulant insects filled the air with their noise.

معنی(example):

او به صدای جیرجیرکننده سوسک‌های درختان گوش داد.

مثال:

He listened to the stridulant call of the cicadas in the trees.

معنی فارسی کلمه stridulant

: معنی stridulant به فارسی

صدای جیرجیر مانند تولید شده توسط برخی حشرات که به وسیله‌ی اصطکاک تولید می‌شود.