معنی فارسی stridulatory

B1

نسبت به صداهای تولید شده برای ارتباط، به ویژه در حشرات.

Relating to the sounds produced through stridulation, often for communicative purposes.

example
معنی(example):

صداهای جیرجیرکننده می‌توانند خطر را به سایر حشرات هشدار دهند.

مثال:

Stridulatory sounds can signal danger to other insects.

معنی(example):

توانایی‌های جیرجیرکننده این گونه بسیار قابل توجه است.

مثال:

The stridulatory capabilities of this species are quite remarkable.

معنی فارسی کلمه stridulatory

: معنی stridulatory به فارسی

نسبت به صداهای تولید شده برای ارتباط، به ویژه در حشرات.