معنی فارسی strikebound
B1وضعیتی که در آن مذاکرات یا توافقات به دلیل اختلاف نظر به بنبست میرسد.
A situation where negotiations or agreements are stalled due to disagreement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مذاکرات به بنبست رسیده بود و نمیتوانستند به توافق برسند.
مثال:
The negotiations were strikebound and could not reach an agreement.
معنی(example):
به دلیل بنبست، کارگران تصمیم گرفتند تمام عملیات را متوقف کنند.
مثال:
Due to being strikebound, the workers decided to halt all operations.
معنی فارسی کلمه strikebound
:
وضعیتی که در آن مذاکرات یا توافقات به دلیل اختلاف نظر به بنبست میرسد.