معنی فارسی stripteasing
B1عمل استریپتیز کردن، به ویژه به عنوان یک نوع فعالیت نمایشی.
The act of performing a striptease.
- NOUN
example
معنی(example):
او به خاطر مهارتهای شگفتانگیز استریپتیز کردنش معروف بود.
مثال:
She was known for her incredible stripteasing skills.
معنی(example):
استریپتیز کردن میتواند به عنوان یک شکل هنری دیده شود.
مثال:
Stripteasing can be seen as an art form.
معنی فارسی کلمه stripteasing
:
عمل استریپتیز کردن، به ویژه به عنوان یک نوع فعالیت نمایشی.