معنی فارسی stroying

B1

عمل از بین بردن یا خراب کردن.

The act of demolishing or destroying something.

example
معنی(example):

او در حال خراب کردن ساختمان قدیمی برای ایجاد فضا برای یک ساختمان جدید است.

مثال:

She is stroying the old building to make space for a new one.

معنی(example):

خراب کردن جاده باعث بهبود جریان ترافیک خواهد شد.

مثال:

Stroying the road will improve traffic flow.

معنی فارسی کلمه stroying

: معنی stroying به فارسی

عمل از بین بردن یا خراب کردن.