معنی فارسی stubbedness

B1

سوراخ و فرو رفتگی در سطح یا نوک چیزها، به ویژه در اشیاء قابل استفاده.

The state of being stubbed or damaged at the tip.

example
معنی(example):

سوراخ شدن سیگار آن را کمتر جذاب کرد.

مثال:

The stubbedness of the cigarette made it less appealing.

معنی(example):

سوراخ شدن می‌تواند به حالتی اشاره کند که گیاهی آسیب دیده است.

مثال:

Stubbedness can refer to the condition of a plant that has been damaged.

معنی فارسی کلمه stubbedness

: معنی stubbedness به فارسی

سوراخ و فرو رفتگی در سطح یا نوک چیزها، به ویژه در اشیاء قابل استفاده.