معنی فارسی stubbiness

B1

ویژگی یا حالت کوتاهی یا چاقی، به‌خصوص در مورد اشیاء یا ابزار.

The quality of being short and thick.

example
معنی(example):

چاقی مداد او باعث می‌شد که دستش خوب نگه داشته شود.

مثال:

Her stubbiness made her pencil grip more secure.

معنی(example):

چاقی برس اجازه می‌داد کنترل بیشتری هنگام نقاشی داشته باشم.

مثال:

The stubbiness of the brush allowed for greater control when painting.

معنی فارسی کلمه stubbiness

: معنی stubbiness به فارسی

ویژگی یا حالت کوتاهی یا چاقی، به‌خصوص در مورد اشیاء یا ابزار.