معنی فارسی stupose
B1کسی که در حالتی از خمودگی یا گیجی به سر میبرد، معمولاً به دلیل تفکر عمیق یا شوک.
Exhibiting a state of stupor; dazed or confused.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حالت بیحال بر چهرهاش نشان میداد که در فکر گم شده است.
مثال:
The stupose expression on his face indicated he was lost in thought.
معنی(example):
او بعد از شنیدن خبر غافلگیرکننده، بیحال به نظر میرسید.
مثال:
She looked stupose after hearing the surprise news.
معنی فارسی کلمه stupose
:
کسی که در حالتی از خمودگی یا گیجی به سر میبرد، معمولاً به دلیل تفکر عمیق یا شوک.