معنی فارسی stushie

B1

جنجال یا هیاهوی کوچک بر سر یک موضوع ناچیز.

A fuss, often over something trivial.

noun
معنی(noun):

A commotion.

example
معنی(example):

او در مورد از دست دادن اتوبوس جنجال به پا کرد.

مثال:

He made a stushie about missing the bus.

معنی(example):

این فقط یک جنجال کوچک بود که لازم نبود اتفاق بیفتد.

مثال:

It was just a small stushie that didn’t need to happen.

معنی فارسی کلمه stushie

: معنی stushie به فارسی

جنجال یا هیاهوی کوچک بر سر یک موضوع ناچیز.