معنی فارسی sub-structure

B1

زیرساخت، ساختار داخل یک کل که کمک می‌کند تا اجزا به درستی کار کنند.

A structure that forms part of a larger whole.

example
معنی(example):

زیرساخت گزارش باید واضح باشد.

مثال:

The sub-structure of the report needs to be clear.

معنی(example):

هر بخش از پروژه ساختار فرعی خود را دارد.

مثال:

Each section of the project has its own sub-structure.

معنی فارسی کلمه sub-structure

: معنی sub-structure به فارسی

زیرساخت، ساختار داخل یک کل که کمک می‌کند تا اجزا به درستی کار کنند.