معنی فارسی sub-system
B1زیرسیستم به جزء کوچکتر و عملیاتی یک سیستم بزرگتر اشاره دارد.
A smaller, functional part of a larger system that operates independently.
- noun
noun
معنی(noun):
A group of related components that are part of a larger system.
example
معنی(example):
هر زیرسیستم به کارایی کلی ماشین کمک می‌کند.
مثال:
Each sub-system contributes to the overall efficiency of the machine.
معنی(example):
درک هر زیرسیستم برای حل مشکلات الزامی است.
مثال:
Understanding each sub-system is crucial for troubleshooting.
معنی فارسی کلمه sub-system
:
زیرسیستم به جزء کوچکتر و عملیاتی یک سیستم بزرگتر اشاره دارد.
