معنی فارسی subagency
B2زیرموسسه، یک سازمان کوچکتر که بخشی از یک موسسه بزرگتر است و معمولاً وظایف خاصی را برعهده دارد.
A subsidiary organization that operates under a parent agency, often focused on specific functions.
- noun
noun
معنی(noun):
An agency that is subordinate to, or part of, another.
example
معنی(example):
زیرموسسه مدیریت توزیع بودجه را برعهده داشت.
مثال:
The subagency handled the distribution of funds.
معنی(example):
او در یک زیرموسسه که بر روی برنامههای زیستمحیطی تمرکز دارد کار میکند.
مثال:
She works at a subagency that focuses on environmental programs.
معنی فارسی کلمه subagency
:
زیرموسسه، یک سازمان کوچکتر که بخشی از یک موسسه بزرگتر است و معمولاً وظایف خاصی را برعهده دارد.