معنی فارسی subassembly
B1زیرمجموعه به یک جز کوچکتر اشاره دارد که میتواند به مونتاژ کلی تعلق داشته باشد و به تنهایی نیز کار کند.
A smaller assembly that is part of a larger assembly
- noun
noun
معنی(noun):
An assembly that is assembled with others to form a larger assembly
example
معنی(example):
هر زیرمجموعه باید قبل از مونتاژ آزمایش شود.
مثال:
Each subassembly must be tested before assembly.
معنی(example):
این ربات از چندین زیرمجموعه که به طور مشترک کار میکنند، تشکیل شده است.
مثال:
The robot consists of several subassemblies working together.
معنی فارسی کلمه subassembly
:
زیرمجموعه به یک جز کوچکتر اشاره دارد که میتواند به مونتاژ کلی تعلق داشته باشد و به تنهایی نیز کار کند.