معنی فارسی subchronically

B1

به صورت زیرمزمن به انجام فعالیت یا تجربه حالتی اشاره دارد که به آرامی و به تدریج تأثیر می‌گذارد.

In a manner that is persistent but not severe, often used regarding conditions that need ongoing management.

example
معنی(example):

این دارو به طور زیرمزمن برای تسکین درد عمل می‌کند.

مثال:

The medicine works subchronically to relieve pain.

معنی(example):

او به‌طور زیرمزمن با اضطرابش از طریق درمان مواجه می‌شود.

مثال:

She subchronically deals with her anxiety through therapy.

معنی فارسی کلمه subchronically

: معنی subchronically به فارسی

به صورت زیرمزمن به انجام فعالیت یا تجربه حالتی اشاره دارد که به آرامی و به تدریج تأثیر می‌گذارد.