معنی فارسی subcompensated
B1زیر جبران شده، حالتی است که در آن جبرانی برای کمبودها ایجاد نشده است.
Inadequately compensated; failing to adjust or correct for deficiencies.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بیمار برای از دست دادن مایعات خود زیر جبران شده بود.
مثال:
The patient was subcompensated for their fluid loss.
معنی(example):
مکانیسم زیر جبران شده بود و منجر به خرابیهای سیستم شد.
مثال:
The mechanism was subcompensated, leading to system failures.
معنی فارسی کلمه subcompensated
:
زیر جبران شده، حالتی است که در آن جبرانی برای کمبودها ایجاد نشده است.