معنی فارسی subcontinental

B2

زیرقاره، اشاره به یک ناحیه بزرگ‌تر از یک کشور ولی کوچکتر از یک قاره دارد.

Pertaining to a large landmass that is smaller than a continent but larger than a country.

example
معنی(example):

هند یک منطقه زیرقاره‌ای با فرهنگ‌های متنوع است.

مثال:

India is a subcontinental region with diverse cultures.

معنی(example):

ویژگی‌های زیرقاره‌ای جغرافیا بر الگوهای آب و هوایی تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The subcontinental features of geography impact climate patterns.

معنی فارسی کلمه subcontinental

: معنی subcontinental به فارسی

زیرقاره، اشاره به یک ناحیه بزرگ‌تر از یک کشور ولی کوچکتر از یک قاره دارد.