معنی فارسی subcranially

B1

به طور زیر جمجمه‌ای، به روش‌هایی که در ناحیه زیر جمجمه انجام می‌شوند، اشاره دارد.

In a manner related to or situated beneath the skull.

example
معنی(example):

این عمل به صورت زیر جمجمه‌ای انجام شد تا دقت را تضمین کند.

مثال:

The procedure was performed subcranially to ensure accuracy.

معنی(example):

دستگاه به صورت زیر جمجمه‌ای قرار داده شد تا نتایج بهتری حاصل شود.

مثال:

The device was placed subcranially for better results.

معنی فارسی کلمه subcranially

: معنی subcranially به فارسی

به طور زیر جمجمه‌ای، به روش‌هایی که در ناحیه زیر جمجمه انجام می‌شوند، اشاره دارد.