معنی فارسی subcrossing

B1

زیرتقاطع، محل تلاقی در دو یا چند جاده، معمولاً در سطح زمین.

A junction or intersection that is situated below the main level.

example
معنی(example):

این جاده کوچک یک زیرتقاطع بزرگراه اصلی است.

مثال:

The small road is a subcrossing of the main highway.

معنی(example):

ما به یک زیرتقاطع رسیدیم که دو مسیر به هم می‌رسند.

مثال:

We reached a subcrossing where two paths meet.

معنی فارسی کلمه subcrossing

: معنی subcrossing به فارسی

زیرتقاطع، محل تلاقی در دو یا چند جاده، معمولاً در سطح زمین.