معنی فارسی subcultured

B2

به حالتی اشاره می‌کند که یک گروه به زیر فرهنگی با عدم رعایت هنجارهای عمومی تبدیل شده‌اند.

Having been influenced or shaped by a subculture.

example
معنی(example):

این جامعه به مدت چند دهه زیر فرهنگی شده است.

مثال:

The community has been subcultured for decades.

معنی(example):

آن‌ها علایق خود را به یک شبکه زنده زیر فرهنگی تبدیل کردند.

مثال:

They subcultured their interests into a thriving network.

معنی فارسی کلمه subcultured

: معنی subcultured به فارسی

به حالتی اشاره می‌کند که یک گروه به زیر فرهنگی با عدم رعایت هنجارهای عمومی تبدیل شده‌اند.