معنی فارسی subcutaneousness
B2زیرپوستی بودن به وجود بافتی گفته میشود که در زیر پوست قرار دارد و میتواند در پزشکی و آناتومی مورد بررسی قرار گیرد.
The quality of being located beneath the skin.
- NOUN
example
معنی(example):
وجود بافت زیرپوستی امکان تزریق آسان را فراهم میکند.
مثال:
The subcutaneousness of the tissue allows for easy injection.
معنی(example):
پزشکان معمولاً زیرپوستی بودن را برای ارزیابی توزیع چربی اندازهگیری میکنند.
مثال:
Doctors often measure subcutaneousness to evaluate fat distribution.
معنی فارسی کلمه subcutaneousness
:
زیرپوستی بودن به وجود بافتی گفته میشود که در زیر پوست قرار دارد و میتواند در پزشکی و آناتومی مورد بررسی قرار گیرد.