معنی فارسی subdiscipline
B1زیررشته، یک حوزه تخصصی کوچکتر در داخل یک رشته بزرگتر که شامل مفاهیم و دانش خاص خود است.
A branch of study that is part of a larger discipline, focusing on specific aspects within that discipline.
- NOUN
example
معنی(example):
روانشناسی یک زیررشته از علوم اجتماعی است.
مثال:
Psychology is a subdiscipline of social sciences.
معنی(example):
زیررشته بیوشیمی بر روی فرآیندهای شیمیایی در موجودات زنده تمرکز دارد.
مثال:
The subdiscipline of biochemistry focuses on chemical processes within living organisms.
معنی فارسی کلمه subdiscipline
:
زیررشته، یک حوزه تخصصی کوچکتر در داخل یک رشته بزرگتر که شامل مفاهیم و دانش خاص خود است.