معنی فارسی subdisciplines
B1زیررشتهها، بخشهای مختلف درون یک رشته علمی بزرگتر که هر یک بر روی جنبهای خاص تمرکز دارند.
Different branches within a discipline that specialize in particular areas of study.
- NOUN
example
معنی(example):
در حوزه زیستشناسی چندین زیررشته وجود دارد.
مثال:
There are several subdisciplines within the field of biology.
معنی(example):
هر یک از این زیررشتهها روشها و نظریههای خاص خود را دارند.
مثال:
Each of these subdisciplines has its own methodologies and theories.
معنی فارسی کلمه subdisciplines
:
زیررشتهها، بخشهای مختلف درون یک رشته علمی بزرگتر که هر یک بر روی جنبهای خاص تمرکز دارند.