معنی فارسی subdistinctively

B2

زیرمجموعه‌ای، به‌طور خاص به دسته‌های کوچکتر یا جزئی‌تر تقسیم کردن، بخصوص در طبقه‌بندی یا تجزیه و تحلیل.

In a manner that distinguishes or categorizes into subtypes.

example
معنی(example):

او گیاهان را به طور زیرمجموعه‌ای بر اساس ویژگی‌های منحصر به فردشان دسته‌بندی کرد.

مثال:

He subdistinctively categorized the plants based on their unique features.

معنی(example):

در این تحقیق، داده‌ها به طور زیرمجموعه‌ای تحلیل شد تا الگوهای پنهان پیدا شوند.

مثال:

In the research, the data was subdistinctively analyzed to find hidden patterns.

معنی فارسی کلمه subdistinctively

: معنی subdistinctively به فارسی

زیرمجموعه‌ای، به‌طور خاص به دسته‌های کوچکتر یا جزئی‌تر تقسیم کردن، بخصوص در طبقه‌بندی یا تجزیه و تحلیل.