معنی فارسی subdividable
B1قابل تقسیم و بخشبندی به قسمتهای کوچکتر.
Capable of being divided into smaller parts or sections.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این فضا قابل تقسیم به دفاتر کوچکتر است.
مثال:
This space is subdividable into smaller offices.
معنی(example):
این زمین قابل تقسیم است و اجازه توسعههای ملکی متعدد را میدهد.
مثال:
The land is subdividable, allowing for multiple property developments.
معنی فارسی کلمه subdividable
:
قابل تقسیم و بخشبندی به قسمتهای کوچکتر.