معنی فارسی subdividingly
B1به گونهای که به تقسیم و بخشبندی مربوط باشد.
In a manner that involves dividing or separating into smaller parts.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها بهصورت تقسیمکننده کار کردند تا از فضای موجود بیشترین استفاده را ببرند.
مثال:
They worked subdividingly to maximize the use of available space.
معنی(example):
این فرآیند بهصورت تقسیمکننده ادامه داشت و نواحی مختلفی برای اهداف مختلف ایجاد کرد.
مثال:
The process went on subdividingly, creating distinct areas for different purposes.
معنی فارسی کلمه subdividingly
:
به گونهای که به تقسیم و بخشبندی مربوط باشد.