معنی فارسی subfief

B2

بخشی از زمین که به یک واسیال داده می‌شود تا تحت کنترل داشته باشد.

A smaller division of land granted to a vassal, under the authority of a larger fief.

example
معنی(example):

او به خاطر خدمت وفادارانه یک زیرزمین از لردش دریافت کرد.

مثال:

He acquired a subfief from his lord for loyal service.

معنی(example):

زیرزمین به واسیال‌ها اجازه می‌دهد تا بخش‌های کوچکی از زمین را مدیریت کنند.

مثال:

A subfief allows vassals to manage small areas of land.

معنی فارسی کلمه subfief

: معنی subfief به فارسی

بخشی از زمین که به یک واسیال داده می‌شود تا تحت کنترل داشته باشد.