معنی فارسی subglobularly
B1زیر کروی، به شکلی نزدیک به کروی، اما با تفاوتهایی که آن را از شکل کروی کامل متمایز میکند.
In a manner that is somewhat spherical but not perfectly so; having a shape that is nearly globular.
- ADVERB
example
معنی(example):
ذرات به طور زیر کروی در محلول چیده شده بودند.
مثال:
The particles were arranged subglobularly in the solution.
معنی(example):
ساختار ویروس به صورت زیر کروی سازماندهی شده است.
مثال:
The structure of the virus was found to be subglobularly organized.
معنی فارسی کلمه subglobularly
:
زیر کروی، به شکلی نزدیک به کروی، اما با تفاوتهایی که آن را از شکل کروی کامل متمایز میکند.