معنی فارسی subhorizontally
B1به صورت افقی کم، به معنای قرار گیری در حالت تقریباً افقی نسبت به سطح زمین.
In a slightly horizontal manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
قفسهها به صورت افقی پایین چیده شده بودند تا فضا صرفهجویی شود.
مثال:
The shelves were arranged subhorizontally to save space.
معنی(example):
تابلوها به صورت افقی پایین آویزان شده بودند تا جذابیت ظاهری داشته باشند.
مثال:
The paintings were hung subhorizontally for aesthetic appeal.
معنی فارسی کلمه subhorizontally
:
به صورت افقی کم، به معنای قرار گیری در حالت تقریباً افقی نسبت به سطح زمین.