معنی فارسی subinternally

B1

به طور داخلی فرعی، به معنای انجام کارها در داخل یک سازمان به طور غیر رسمی یا مستقل.

In an internal manner that is secondary or less formal.

example
معنی(example):

این پروژه به صورت داخلی فرعی مدیریت شد تا کارایی تضمین شود.

مثال:

The project was managed subinternally to ensure efficiency.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که مسائل را به صورت داخلی فرعی مدیریت کنند تا از درگیری‌ها جلوگیری شود.

مثال:

They decided to handle the issues subinternally to avoid conflicts.

معنی فارسی کلمه subinternally

: معنی subinternally به فارسی

به طور داخلی فرعی، به معنای انجام کارها در داخل یک سازمان به طور غیر رسمی یا مستقل.