معنی فارسی subjacency
C1اصطلاحی در زبانشناسی که به مسالهای در ساختار جملات اشاره میکند.
A concept in linguistics referring to constraints on the structure of sentences.
- NOUN
example
معنی(example):
نظریه همجواری به برخی از محدودیتهای نحوی توضیح میدهد.
مثال:
The theory of subjacency explains certain syntactic constraints.
معنی(example):
در زبانشناسی، همجواری برای درک ساختار جمله مهم است.
مثال:
In linguistics, subjacency is important for understanding sentence structure.
معنی فارسی کلمه subjacency
:
اصطلاحی در زبانشناسی که به مسالهای در ساختار جملات اشاره میکند.