معنی فارسی subjacently

B2

به معنای ارتباط یا پیوند غیرمستقیم و زیرساختی.

In a manner that is indirect or beneath the surface.

example
معنی(example):

دو ایده به طور غیرمستقیم به هم مرتبط بودند.

مثال:

The two ideas were related subjacently.

معنی(example):

او به طور غیرمستقیم راه حلی را پیشنهاد کرد.

مثال:

She subjacently suggested a solution.

معنی فارسی کلمه subjacently

: معنی subjacently به فارسی

به معنای ارتباط یا پیوند غیرمستقیم و زیرساختی.