معنی فارسی submarshal
B1معاون فرماندار، شخصی که در زیرمجموعه فرماندار فعالیت میکند و در برنامهریزی و مدیریت امور محلی مشارکت دارد.
An officer who assists a marshal in the organization of events.
- NOUN
example
معنی(example):
معاون فرماندار رویدادهای محلی را هماهنگ کرد.
مثال:
The submarshal coordinated the local events.
معنی(example):
به عنوان معاون فرماندار، او مسئولیتهای زیادی در طول جشنواره داشت.
مثال:
As a submarshal, he had many responsibilities during the festival.
معنی فارسی کلمه submarshal
:
معاون فرماندار، شخصی که در زیرمجموعه فرماندار فعالیت میکند و در برنامهریزی و مدیریت امور محلی مشارکت دارد.