معنی فارسی submerses
B1غوطهور کردن یا فرو بردن در آب یا مایعات دیگر.
To plunge or sink into a liquid.
- verb
verb
معنی(verb):
To submerge.
example
معنی(example):
این دستگاه برای جمعآوری اطلاعات از کف اقیانوس خود را غرق میکند.
مثال:
The device submerses itself to gather data from the ocean floor.
معنی(example):
او دماسنج را در سوپ داغ غوطهور میکند تا دما را بررسی کند.
مثال:
He submerses the thermometer into the hot soup to check the temperature.
معنی فارسی کلمه submerses
:
غوطهور کردن یا فرو بردن در آب یا مایعات دیگر.