معنی فارسی submotive
B1زیرمحرک، به معنای علت و انگیزهای پنهان که رفتار را شکل میدهد.
An underlying reason or motive that influences behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
زیرمحرک پشت اقدامات او اغلب نادیده گرفته میشود.
مثال:
The submotive behind his actions is often overlooked.
معنی(example):
درک زیرمحرک میتواند به حل اختلافات کمک کند.
مثال:
Understanding the submotive can help resolve conflicts.
معنی فارسی کلمه submotive
:
زیرمحرک، به معنای علت و انگیزهای پنهان که رفتار را شکل میدهد.