معنی فارسی submucosal

B2

زیر مخاطی، مربوط به لایه‌ای از بافت که زیر پوشش مخاطی قرار دارد و در بسیاری از ارگان‌های بدن وجود دارد.

Relating to or situated beneath a mucous membrane.

example
معنی(example):

پزشک لایه زیر مخاطی روده را معاینه کرد.

مثال:

The doctor examined the submucosal layer of the intestine.

معنی(example):

بافت‌های زیر مخاطی برای جذب مواد مغذی مهم هستند.

مثال:

Submucosal tissues are important for nutrient absorption.

معنی فارسی کلمه submucosal

: معنی submucosal به فارسی

زیر مخاطی، مربوط به لایه‌ای از بافت که زیر پوشش مخاطی قرار دارد و در بسیاری از ارگان‌های بدن وجود دارد.