معنی فارسی subnormally

B1

به شیوه‌ای که کمتر از حد نرمال باشد یا عملکرد زیر عادی نشان دهد.

In a manner that is below the normal level or performance.

example
معنی(example):

او در آزمون استاندارد به صورت زیرنرمال عمل کرد.

مثال:

He performed subnormally on the standardized test.

معنی(example):

بیمار به دارو به طور زیرنرمال پاسخ می‌داد.

مثال:

The patient was subnormally responsive to the medication.

معنی فارسی کلمه subnormally

: معنی subnormally به فارسی

به شیوه‌ای که کمتر از حد نرمال باشد یا عملکرد زیر عادی نشان دهد.