معنی فارسی subpart

B1

زیرقسمت، قسمت کوچکتر یا فرعی از یک کل که نقش خاصی در آن ایفا می‌کند.

A smaller or subsidiary part of a larger whole.

example
معنی(example):

هر زیرقسمت از پروژه باید قبل از مهلت نهایی تکمیل شود.

مثال:

Each subpart of the project must be completed before the final deadline.

معنی(example):

نرم‌افزار شامل چندین زیرقسمت است که به بهبود کارایی کمک می‌کند.

مثال:

The software includes several subparts that enhance functionality.

معنی فارسی کلمه subpart

: معنی subpart به فارسی

زیرقسمت، قسمت کوچکتر یا فرعی از یک کل که نقش خاصی در آن ایفا می‌کند.