معنی فارسی subrigidness
B1به معنی حالت سخت و غیرقابل انعطاف به صورت جزئی است.
The quality of being partially rigid or inflexible.
- NOUN
example
معنی(example):
نیمهسختی نگرش او ارتباط برقرار کردن را دشوار کرد.
مثال:
The subrigidness of her attitude made it hard to communicate.
معنی(example):
نیمهسختی او در بحث درباره این موضوع خستهکننده بود.
مثال:
His subrigidness in discussing the subject was frustrating.
معنی فارسی کلمه subrigidness
:
به معنی حالت سخت و غیرقابل انعطاف به صورت جزئی است.