معنی فارسی subsidiarie
B1شرکت یا سازمان فرعی که تحت مالکیت شرکتی بزرگ‌تر عمل می‌کند.
A company controlled by another, larger company.
- NOUN
example
معنی(example):
این شرکت یک زیرمجموعه دارد که در کشور دیگری فعالیت می‌کند.
مثال:
The company has a subsidiarie that operates in another country.
معنی(example):
هر زیرمجموعه تیم مدیریت خود را دارد.
مثال:
Each subsidiarie has its own management team.
معنی فارسی کلمه subsidiarie
:
شرکت یا سازمان فرعی که تحت مالکیت شرکتی بزرگ‌تر عمل می‌کند.
